شخصی از خدا دو چیز خواست…
یک گل و یک پروانه !
اما چیزی که به دست آورد یک کاکتوس و یک کرم بود.
غمگین شد...با خود اندیشید شاید خداوند من را دوست ندارد و به من توجهی ندارد.
چند روز گذشت....
از آن کاکتوس پر از خار گلی زیبا روییده شد و آن کرم تبدیل به پروانه ای زیباشد.
♥ اگر چیزی از خدا خواستید و چیز دیگری دریافت کردید به او اعتماد کنید. خارهای امروز گل های فردایند. ♥
صدای باران زیباترین ترانه خداست که طنینش زندگی را برای ما تکرار می کند؛
نکند فقط به گل آلودگی کفشهایمان بیندیشیم!؟
تصویر:
ساختمانی که زمان باریدن باران صدای موسیقی از آن بلند میشود یکی از جاذبههای توریستی آلمان شده است
خانم آنت پل مجسمه ساز و طراحان کریستف روسنر و آندره، که همه در خانه موسیقی زندگی می کنند این خانه جالب را در آلمان طراحی کرده اند.
این هنرمندان نمای ساختمان را با مقداری وسیله مختصر از جمله لوله و قیف طوری طراحی کرده اند که وقتی باران می بارد آب از روی پشت بام وارد این لوله ها میشود و صدای دلنشینی بلند می شود.
خـــــﺪﺍﻭﻧـــــﺪﺍ !
ﺁﻧﺎﻥ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑــــﺪﯼ ﮐﺮﺩﻧﺪ ، ﺳـﮑـــــﻮﺕ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﻣـﻦ ﺁﻣﻮﺧﺘﻨﺪ!
ﺁﻧﺎﻥ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺍﻧـﺘــﻘـــﺎﺩ ﮐﺮﺩﻧﺪ ، ﺭﺍﻩ ﺩﺭﺳـــــــﺖ ﺯﯾـﺴﺘـــﻦ ﺭﺍ،
ﺁﻧﺎﻥ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺗـﺤــﻘــﯿـــﺮ ﮐﺮﺩﻧﺪ ، ﺻﺒــﺮ ﻭ ﺗــﺤــﻤـــﻞ ﺭﺍ،
ﺁﻧﺎﻥ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺧــﻮﺑــــﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ، ﺍﻧﺴــﺎﻧــﯿـــﺖ ﺭﺍ..!
ﭘــــــﺲ ﺍﯼ ﻣـﻬـــــﺮﺑـﺎﻧـــــﻢ
ﺑﻪ ﻫﻤــﻪ ی ﺁﻧﻬـــــﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﺷــــﺪ ﻣﻦ ﺳﻬــﻤﯽ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ،
ﺧﯿــﺮ ﺩﻧﯿــﺎ ﻭ ﺁﺧــــﺮﺕ ﻋﻄـﺎ ﮐﻦ!!
خدایا دلـم به بودنت قرصه .... خدایا شکرت!
امام محمدباقر (ع) :
هر كس به خدا توكل كند، مغلوب نشود
و هر كس به خدا توسل جويد، شكست نخورد.
این آخرین ستاره بخت است در زمین
آقاى سبزپوش بهاری بیا ببین
مرهم نمانده است و مداوا نمیشود
احساسهاى زخمى و دلهاى آهنین . . .
مژده ای منتظران ماه خدا آمده است
ماه شبهای مناجات و دعا آمده است
ماه دلدادگی بنده به معبود رسید
بر سر سفره شاهانه گدا آمده است !
خدایا کمکمان کن که در این ماه رمضان تمرین کنیم ترک هرآنچه که درک دوران ظهور را به تأخیر می اندازد . . .
می گویند نوشته ها از گفته ها معتبر ترند ...
دوازده هزار نامه ی دعوت نوشتند،
ولی با بیش از سی هزار نیزه و شمشیر به استقبال رفتند !
آقای من ، راز بی نشانی بودن ات را اکنون میفهمم ؛
کاش نامه هایی که تمبر صداقت نداشتند هیچگاه به نشانی نمی رسیدند ...
خدایا
یک عمر زندگی کردیم
یک لحظه بیخیالمون نشدی ..
بقیشم تحمل کن ..
بیخیالمون نشو ..
هرچی باشیم .. بدترین بدترین ها هم باشیم ..
امیدمون فقط تویی ..
فقط تو ..
مهربانم شکرت ...!

در دعای ندبه وقتی جریان دعا به حضرت صاحب الزمان (ارواحنافداه) میرسد، چنین عبارتی آمده است: «یَاابْنَ مَنْ دَنَی فَتَدَلیَّ فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ اَوْ اَدْنَی دُنّوا وَاْقتِرابا مِنَ اْلعَلِیِّ اْلاَعْلَی»،1
یعنی میخواهیم از جدایی امام عصر (سلام الله علیه) ناله کنیم و آرزوی وصال داشته باشیم، این آخرین سخن انسان است، گویا کامل ترین مقامی است که در مورد بنده وجود دارد.
در قرآن شریف نیز در باره معراج پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) آمده است: «ثُمَّ دَنَا فَتَدَلََّی فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَی»2 سپس نزدیک و نزدیکتر شد تا جایی که به اندازهی دو کمان یا نزدیکتر شد.
این درخواست، مرتبهی بسیار بلندی است و به همه کس داده نمیشود، حتی انبیای اولواالعزم اما میتوان به آن نزدیک شد.
پس بیاییم ارتباط خود را قویتر کنیم و رفاقت داشته باشیم؛ آن هم با کسی که بیش از همه به او محتاجیم و گردن ما حق دارد. امام عصر(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) از تمام انبیا و اوصیاءشان به جز پیامبر خاتم (صلوات الله علیه و آله) و وصّی ایشان برترند. ایشان بهترین ارتباط را با خداوند دارند. این لطفی از الطاف الهی است که ما از امت این پیامبر و این امام هستیم.
در روایات آمده است که انبیای گذشته اگر در جایی گرفتار میشدند به ائمهی معصومین (علیهم السلام) متوسل میشدند، ولی ما با این که جزو امت ایشان هستیم، این قدر عقب افتاده ایم. به راستی چرا باب الله را رها کردهایم؟
پینوشتها:
1. مفاتیح الجنان،دعای ندبه
2. نجم، آیه 9
منبع:تبيان
یک بلیط
باز یک حال عجیب
پر شده از رنگ حرم
رنگ یک اذن ورود
رنگ یک گنبد زرد
هر حیاطی یک حوض
پر ز آب کوثر
و وضو بر لب حوض
باز هم اذن ورود
یک قدم تا مقصود
در همین حین میان رویا
ناگهان بغض مرا می گیرد
گویی انگار مشرف شده ام
به خودم می آیم
چند روزی به سفر هست هنوز …
.
.
تا که بر گنبد تو دیده ام از دور افتاد
ناگهان بر دل آلوده ی من شور افتاد
اولین بار که دیدم حرمت را گفتم
ای سلیمان به سرایت گذر مور افتاد
.
.
به چه مشغول کنم دیده و دل را که مدام
دل تو رامی طلبد ، دیده تو را می جوید !
.
.
از کار من گره نگشاید کسی مگر
دست گره گشای تو یا ثامن الحج (ع)
.
.
ما را کرمش داد ز هر غصه نجات
بر معرفت و مرام سلطان صلوات
اگــــــر
هدفـــی بــــرای زنــــــدگــی …
دلــی بـــرای دوست داشــتـــن …
و خــــدایــــی بــــرای پــــرستــــش داری …
♥ خــــــــــــــوشبخــــتی ♥
چقد زیباست . . . . .
از شيخ بهايی پرسيدند: "سخت می گذرد" چه بايد کرد؟
گفت: خودت که ميگويی
سخت "ميگذرد"
سخت که "نميماند"!
پس خدارو شکر که "می گذرد" و "نمی ماند"
ديروزت خوب يا بد "گذشت"
و امروز روز ديگری است…
قدری شادی با خود به خانه ببر…
راه خانه ات را که ياد گرفت
فردا با پای خودش می آيد…
محدث عظیم و سالک وارسته، مرحوم مجلسی اوّل میفرماید:
«در اوایل جوانی مایل بودم، نماز شب بخوانم امّا نماز قضا بر عهدهام بود و به همین دلیل احتیاط میکردم و نمیخواندم. خدمت شیخ بهائی(ره) عرض نمودم، فرمود: «نماز قضا بخوان.» امّا من با خود میگفتم نماز شب ويژگيهاي خاصّ خود را دارد و با نمازهای واجب فرق میکند. یک شب بالای پشت بام خانهام در خواب و بیداری بودم که امام زمان(ع) را در بازار خربزه فروشان اصفهان در کنار مسجد جامع دیدم. با شوق و شعف نزد او رفتم و سؤالاتی کردم از جمله خواندن نماز شب. فرمود: «نماز قضا بخوان!»
عرض کردم:« یا بن رسول الله، همیشه دستم به شما نمیرسد! کتابی به من بدهید که به آن عمل کنم.»
فرمود:«برو از آقا محمّد تاج کتاب بگیر!» در خواب گویا او را میشناختم؛ رفتم کتاب را از او گرفتم و مشغول خواندن بودم و میگریستم که از خواب بیدار شدم.
از ذهنم گذشت که شاید محمّد تاج همان شیخ بهايی است و منظور امام از تاج، این است که شیخ بهایی ریاست شریعت را در آن دوره به عهده دارد.
نماز صبح را خواندم و خدمت ایشان رفتم. دیدم شیخ با سیّد گلپایگانی مشغول مقابلة صحیفة سجّادیّه است.
ماجرا را برایش نقل کردم. فرمود:« ان شاءالله به چیزی که میخواهی میرسی.»
بعد ناگهان یاد جایی که امام را در آن ملاقات کرده بودم، افتادم و به کنار مسجد جامع رفتم. در آنجا آقا حسن تاج را دیدم که از آشنایان قدیم بود. مرا که دید گفت:«ملّا محمّد تقی! من از دست طلبهها به تنگ آمدهام. کتاب را از من میگیرند و پس نمیدهند. بیا برویم خانه یک سری کتب به تو بدهم.» مرا به خانهاش برد، در اتاقی را باز کرد و گفت:«هر کتابی را که میخواهی بردار!»
کتابی را برداشتم؛ ناگهان دیدم همان کتابی است که دیشب در خواب دیده بودم. «صحیفة سجّادیّه» بود. به گریه افتادم. برخاستم و بیرون آمدم.
گفت:«باز هم بردار!»
گفتم:«همین بس است.»
پس شروع نمودم به تصحیح و مقابله و آموختن صحیفة سجّادیّه به مردم و چنان شد که از برکت این کتاب، بسیاری از اهل اصفهان مستجاب الدّعوه شدند.
مرحوم مجلسی دوم میفرماید: «مجلسی اوّل چهل سال از عمر خود را صرف ترویج صحیفه کرد و انتشار این کتاب توسط او باعث شد که اکنون خانهای نیست که صحیفه در آن نباشد. این حکایت بزرگ باعث شد بر صحیفه شرح فارسی بنویسم که عوام و خواص از آن بهرهمند شوند».
٭ امام شناسی، ج 15، صص 49و 50؛ بحارالانوار، ج 110، ص 51 به بعد.

جمــــعه ای دیگر گذشـت و باز هم مولا نیامد
باز هــــــم آن ســــــیّد و آن مقــتدای ما نیامد
چشـــــمهای پر گـــناه ما به در مـاندند و مولا
یک نگاه ســـــــــردِ معـــــــنا دار کرد امّـا نیامد
حُســـن یوسف را طلب با دِرهم معدود کردیم
چون دراهم بود معدود آن گل زهـرا نیامد
سیرت زیبای او عشق است ، ای عشاق عالم
چون طلـب کردیم صورت ، یار خوش سیما نیامد
بود چون باغ جـــــهان از خار و از خاشــاک لبریز
آن گل بی خــــــــار پروا کرد و در اینــــــجا نیامد
برده دل از مـــــا و ما را کرده او مجنون و شـیدا
آری آن صـــــیاد و دام و دانــه ی دلــــــها نیامد
کودکان گشـــــتند پیر و پیرها هم جان سپردند
جمعه پی در پی گذشــــت و باز هم مولا نیامد
شاعر : علی اسماعیلی
میلاد با سعادت منجی عالم بشریت، برپاکننده قسط و عدل
منتقم خون حسین(ع)، حضرت ولیعصر، امام زمان،
مهدی موعود (عج) بر عموم شیعیان جهان مبارک باد . . .
گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی / پیشش اگر از ما شکایت کرده باشی
حتی اگر بی آنکه مشتاقان بدانند / یک شب نمازی را امامت کرده باشی
یا در لباس ناشناسی در شب قدر / از خود حدیثی را روایت کرده باشی
پس مرمکهای نگاه ما عقیم ا ند / تو حاضری بی آنکه غیبت کرده باشی . . .
ولادت امام زمان (عج) مبارک
اعمال شب و روز نیمه شعبان

شب نیمه شعبان، شب بسیار مباركى است. از امام جعفر صادق علیه السلام روایت است كه از امام محمدباقر علیهالسلام در مورد فضیلت شب نیمه شعبان سؤال شد؛ امام فرمود آن شب بعد از لیلة القدر افضل شبها است. در آن شب خداوند به بندگان، فضل خود را عطا مىفرماید و ایشان را به مَنّ و كَرَم خویش مىآمرزد. پس سعى و كوشش كنید در تقرّب جستن به سوى خداى تعالى در آن شب، كه آن شبى است كه خدا قسم یاد فرموده به ذات مقدس خود كه سائلى را از درگاه خود تا زمانی كه مطلب گناهی را درخواست نکند؛ دست خالى برنگرداند. و آن شبى است كه قرار داده حق تعالى آن را از براى ما به مقابل آن كه قرار داده شب قدر را براى پیغمبر ما صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَ آله. پس كوشش كنید در دعا و ثنا بر خداى تعالی و از جمله بركات این شب مبارك آن است كه ولادت با سعادت حضرت صاحب عصر امام زمان ارواحُنا لَهُ الفداء در سحر این شب سال دویست و پنجاه و پنج در سامراء واقع شده و باعث مزید شرافت این شب مبارك شده است .
بقیه را در ادامه مطلب بخوانید....
قالَ الاْمام الْمَهْدىّ(عليه السلام):
إنّا غَيْر مهْملينَ لمراعاتكمْ،
وَ لا ناسينَ لذكْركمْ،
وَ لَوْ لا ذلكَ لَنَزَلَ بكم اللاَّْوا، وَ اصْطَلَمَكم الاَْعْداء.
فَاتَّقوا اللّهَ جَلَّ جَلاله وَ ظاهرونا.
ما در رعايت حال شما كوتاهى نمی كنيم
و ياد شما را از خاطر نبرده ايم،
كه اگر جز اين بود گرفتاريها به شما روى میآورد
و دشمنان، شما را ريشه كن میكردند.
از خدا بترسيد و ما را پشتيبانى كنيد.
این متن ها برای من -آقا- نمی شود
با این پیام ها دل من وا نمی شود
بگذار راست بگویم پس از عمری ادعا
قفل فرج به کذب و ریا وا نمی شود
چندگاهی ست وقتی می گویم: «اللهم کل لولیک الحجة بن الحسن»
با آمدن نام دلربایت دلم نمی لرزد
چندگاهی ست وقتی می گویم: «صلواتک علیه و علی آبائه »
به یاد مصیبت های اهل بیتت اشک ماتم نمی ریزم
چندگاهی ست وقتی می گویم: «فی هذه الساعة»
دگر به این نمی اندیشم که در این ساعت
کجا منزل گرفته ای
چندگاهی ست وقتی میگویم: «و فی کل الساعة»
دلم نمی سوزد که همه ساعاتم ازآن تو نیست
چندگاهی ست وقتی می گویم: «ولیا و حافظا»
احساس نمی کنم که سرپرستم، امامم کنار من ایستاده
و قطره های اشکم را به نظاره نشسته است
چندگاهی ست وقتی می گویم: «و قائدا وناصرا»
به یاد پیروزی لشکرت،
در میان گریه لبخند بر لبم نقش نمی زند
چندگاهی ست وقتی می گویم: «و دلیلا و عینا»
یقین ندارم که تو راهنما و نگهبان منی
چندگاهی ست وقتی می گویم: «حتی تسکنه أرضک طوعا»
یقین ندارم که روز حکومت تو بر زمین،
من هم شاهد مدینه فاضله ات باشم
چندگاهی ست وقتی می گویم: «و تمتعه فیها طویلا»
طعم عدالت را می چشند غبطه نمی خورم
اما...
چندگاهیست دعای فرج را چندبار می خوانم
تا هم با آمدن نامت دلم بلرزد، هم اشکم بریزد،
هم در جست و جویت باشم،
هم سرپرستم باشی،
هم به حال مردمان عصر ظهور غبطه بخورم
وهم احساس کنم خدا در
نزدیکی من است.....!
و باز هم با شرم
می گویم : اللهم عجل لولیک الفرج
یک سال دیگر هم گذشت
و چشممان به جمال مولای غایبمان روشن نشد...
و چرا بیاید؟ وقتی که اکثریت قریب به اتفاق ما شیعیان
در تمام سال از او غافلیم،
و قلیلی از ما نیز به هنگام مشکلاتمان از او یاد می کنیم...
اما آقای ما
به رو سیاهی مان نگاه نکن و به دستهای مان که خالی اند
و به زبانمان نیز گوش مسپار
که گناهکارتر از آن است که تو را با صداقت و اخلاص بخواند،
قلب آن اندک بندگان واقعی خداوند را ببين
که هر روز ـ صبح و شام ـ تو را می خوانند...
جمعه ها طبع من احساس تغزل دارد
ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد
بی تو چندیست که در کار زمین حیرانم
مانده ام بی تو چرا باغچه ام گل دارد
شاید این باغچه ده قرن به استقبالت
فرش گسترده و در دست گلایل دارد
تا به کی یکسره یکریز نباشی شب و روز
ماه مخفی شدنش نیز تعادل دارد
کودکی فال فروش است و به عشقت هر روز
می خرم از پسرک هر چه تفأل دارد
یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت
یک قدم مانده زمین شوق تکامل دارد
هیچ سنگی نشود سنگ صبورت، تنها
تکیه بر کعبه بزن، کعبه تحمل دارد ...
شعر از: حمید برقعی
منبع:خلوت گاه خورشید
هیچ داری از دل مهدی خبر؟
گریه های هر شبش را تا سحر؟
او که ارباب تمام عالم است،
من بمیرم، سر به زانوی غم است،
شیعیان!
مهدی غریب و بی کس است،
جان مولا معصیت دیگر بس است،
شیعیان!
بس نیست غفلت هایمان؟
غربت و تنهایی مولایمان؟
ما عبید و عبد دنیا گشته ایم،
غافل از مهدی زهرا گشته ایم،
من که دارم ادعای شیعه گی،
چه بگویم من به جز شرمندگی...؟
(( اللهم عجل لولیک الفرج ))
سال ها در به درند
جمعه ها سرگردان!
من و شب منتظریم ...
و تو فانوس ترین حادثه ای …
عجل لولیک الفرج...
.: Weblog Themes By Pichak :.